به مجله ی نوشاتون خوش اومدید.
در این مطلب ما قصد داریم به این مسئله بپردازیم که چی شد که دکتر بنر تبدیل به هالک شد؟ و حالا این هالکِ ما چه ویژگی ها، زیست و چه خلق و خویی داره؟ به نظر من که وقت رو تلف نکنیم و بریم برای شناخت هرچه بیشترِ هالک. آمادهاید؟
دکتر برایان بنر که یک دانشمند اتمی محسوب میشود، بعد از ازدواج با همسر خود یعنی ربکا صاحب یک فرزند پسر به نام رابرت بروس بنر شدند. پدر بروس با اینکه عشق زیادی نسبت به مادر او داشت، اما از لحاظ ذهنی کمی ناپایدار بود،به همین دلیل یک نفرت بسیار بزرگ و حسادت عمیقی نسبت به او، در درونش پرورش داد. برایان متقاعد شده بود که فعالیتها و کارهایش در زمینه علوم اتمی، تا حدودی ساختار ژنتیکی او را تغییر داده است. به همین دلیل بهشدت از اینکه تغییر ساختار در بروس هم وجود داشته باشد و بعدا تبدیل به یک موجود عجیب و غریب بشود، وحشت داشت؛ این در حالی بود که بروس یک کودک بسیار با استعداد و باهوش بود.
همانطور که بروس رشد میکرد و بزرگ میشد، درست همانند مادرش مورد خشم پدرش که در حالت عادی خود قرار نداشت، قرار میگرفت و برایان مدام از آنها سوءاستفاده میکرد. بعد از گذشت مدتی، ربکا به طرز غمانگیزی توسط خود برایان به قتل رسید؛ آن هم درست زمانیکه قصد داشت از آنجا برود و بروس را هم همراه خود ببرد. قتل مادر و همچنین دستگیری پدر خانواده باعث شد که بروس برای زندگی به سراغ عمه خود یعنی خانم دریک رفت تا زیر نظر او زندگی کند. با اینکه او در یک خانواده جدید زندگی میکرد، اما همچنان آن سختیهای بسیار بزرگ دوران ابتدایی زندگیاش (سوءاستفاده توسط پدرش و همچنین سختیهای مادرش و مرگ او) با او همراه بود. همین موضوع باعث شده تا بروس بهشدت از لحاظ اجتماعی منزوی شود.
بروس بعد از اینکه دوران دبیرستان خود را به پایان رساند و فارغالتحصیل شد، به سراغ رشته فیزیک هستهای رفت و این رشته را در دانشگاه Desert State University ادامه داد. او بعد از تمام کردن درسش در این دانشگاه، مطالعه و یادگیری را رها نکرد و به مؤسسه California Institute of Technology رفت. او در کنار ارتش و در پایگاه بیابانی آنها که در نیو مکزیکو قرار داشت، به فعالیت پرداخت. ژنرال راس که به «تاندربولت» هم معروف بود، مافوق بروس بنر محسوب میشد و تمام فعالیتها و آزمایشهای او را روی بمب گاما که بهتازگی ساخته شده بود، نظارت میکرد. در همین برهه زمانی بود که بروس با دختر راس یعنی «بتی» آشنا شد. خیلی زود این دو نفر به سمت هم جذب شدند و به یکدیگر دل بستند.
درست در همان روزی که انفجار آزمایشی این بمب گاما برنامهریزی شده بود، بروس بنر یک نفر را در منطقه آزمایشی دید. بنر که امیدوار بود تا بتواند این فرد را نجات دهد، به درون همین منطقه آزمایشی رفت و بلافاصله خود را به آن فرد رساند؛ یک پسر نوجوان به نام «ریک جونز» که پنهانی خود را به آن منطقه رسانده بود تا جرئت و جسارت خود را به چالش بکشد. بنر خیلی زود توانست جونز را به سمت منطقه امنی هول بدهد. بااینحال، دستیار بنر یعنی «ایگور استار اسکای»، که در واقع یک مامور مخفی خارجی به نام ایگور درنکوو بود، بهجای اینکه طبق دستورها شمارش معکوس این بمب را عقب بیاندازد و انفجار آن را متوقف کند، اجازه داده که این شمارش معکوس به حرکت خود ادامه دهد و در نهایت منفجر شود.
همین اتفاق وحشتناک باعث شد تا بروس بنر درون این انفجار بمب گامایی گیر بیفتد و با حجم زیادی از پرتوها و اشعههای گاما برخورد کند؛ این انفجار و پرتوهای ساطع شده از آن، تا حد زیادی جان بروس بنر را در معرض خطر قرار داده بود. بعد از گذشت مدت کوتاهی بنر و جونز توسط کارکنان آن پایگاه ارتش به درون پایگاه بیابانی برده شدند؛ آنها در این پایگاه به درون یک فضای ایزوله رفتند تا به خاطر قرار گرفتن در معرض پرتوهای گاما، مورد آزمایش و بررسی قرار بگیرند تا از خطرات بعدی جلوگیری شود. آنها همچنان در زمان غروب آفتاب در همان فضای ایزوله بودند که بنر برای اولینبار تبدیل به یک موجود هیولایی غول پیکر، خاکستری و وحشتناک شد. این موجود وحشی خیلی زود توسط همان کارکنان ارتش نام گرفت و بعد از آن با عنوان «هالک» خطاب میشد.
هالک یک شخصیت ابرقهرمانی است که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور دارد. این کاراکتر توسط نویسنده مارول یعنی استن لی و همچنین هنرمند آن یعنی جک کربی خلق شد. هالک برای اولینبار در قسمت اول سری کتاب کمیک The Incredible Hulk که در ماه می سال ۱۹۶۲ منتشر شده بود، ظاهر شد. این شخصیت در کتابهای کمیک خود هم بهعنوان هالک (یک موجود غول پیکر بسیار بزرگ و سبز است که شباهت زیادی به انسان با قدرت فیزیکی فوقالعاده زیاد دارد) و هم بهعنوان هویت اصلی خود یعنی بروس بنر (یک فیزیکدان و دانشمند لاغر اندام و ضعیف که از لحاظ اجتماعی منزوی است و از لحاظ احساسی کمی مشکل دارد) ظاهر میشود؛ تقریبا میتوان گفت که این دو، دو موجود کاملا جدا به حساب میآیند زیرا شخصیتهای مستقلی دارند و کاملا از هم متنفر هستند.
استن لی در صحبتهای خود عنوان کرده بود که برای خلق هالک از ترکیب شخصیت فرانکشتاین و همچنین دکتر جکیل و آقای هاید الهام گرفته است. با اینکه رنگ شخصیت هالک در طی سالها و کتابهای کمیک مختلف تغییر پیدا میکرد و اغلب اوقات متفاوت بود، اما معمولیترین و طبیعیترین رنگ او، سبز است. از آنجایی که این شخصیت محبوبیت بسیار زیادی پیدا کرد و یکی از کاراکترهای مهم و نمادین این فرهنگ به حساب میآید، علاوهبر کتابهای کمیک، در آثار مختلف زیادی مانند لایو اکشن، انیمیشن، آثار تلویزیونی، بازیهای ویدیویی و غیره هم حضور داشته است. علاوهبر این، محصولات زیادی هم با الهام از او ساخته شده است.
نامهای مستعار بروس بنر (هالک):
هالک شگفت انگیز، دکتر بنر، دیوید بنر، دیوید بلین، بروس بنکرافت، دیوید بیکسبی، باب دنر، شکننده دنیاها، بروس رابرتز، پونی بنر، جو فیکسیت، آقای فیکسیت، اسکارتاکوس، Annihilator، جید جاینت، جید جاوز، داک گرین، نابود کننده دنیا، زخم سبز، چشم خشم، هارکانون، هارگ، هالکو، گرین کینگ و…
تیمها:
اونجرز، بنر ونجرز، چلنرهای دووم، انتقام جویان کیهانی، قهرمانان کیهانی، دارک اولتیمیتز، دیفندرز، چهار شگفت انگیز، هارد ۷، Heralds of Onslaught، Heroes For Hire، اسب سواران آخرالزمان، هالک گنگ، هالک باسترها، انجمن هیومن های، Illuminati، گرگینههای مارول، زامبیهای مارول، چهار شگفت انگیز جدید، شیلد و…
متحدان:
اکسس، اشیل، ادم کراون، ادم وارلاک، الکس پاور، اماندا وان دووم، امریکن ایگل، انجل، آپوکالیپس، اپریل سامرز، اتلانتا، بتمن، بیست، بیو بنر، بتی راس، بیلی باب بنر، بلک نایت، بلک پنتر، بلنکا، بلیزینگ اسکال، بلاسم، بلو هالک، باب هیکمن، بابی جو بنر، بریز جیمز، برایان بنر، کانر، کاپیتان آمریکا، کاپیتان یونیورس، کارمیلا بلک، کارول هیکمن، چارلی بنر، کلی بریکفورد، کلوسوس، کریستال، دنیل کیج، دارک انجل و…
دشمنان:
ایب جنکینز، ابومینیشن، مرد جاذب، ادورزری، ایجنت جونز، ایجنت پرت، ایجنت اسمیت، الکس وایلدمن، آلفا، آماندا وان دووم، انجل، انیموس، انی لئون هارت، آپوکالیپس، ارس، ارمند مارتل، ارسنال، اطلس، اتوما، بارون هلمت زمو، بتمن، باتروک، بیست، برتولت هووری، بی-بیست، بیلی، بیلی والترز، بلک بولت، بلک نایت، بلک ویدو، بلک برد، بلک هیث، بلیپ، بلیزارد، بلاد برادرز، بومرنگ، برنک، براوو، برایان بنر و…
شروع دردسرها:
ماجراجویی اول بنر زمانی بود که توسط یک شخصیت شرور روسی به نام «گارگویل» دستگیر شد. او توسط همان جاسوس کمونیستی به نام ایگور درنکوو یا استار اسکای که خودش را بهجای دستیار بروس بنر جا زده بود، نسبت به تغییرات بروس مطلع شد و در نهایت هم او را دستگیر کرد. گارگویل قصد داشت تا به واقعیت پنهانی که در رابطه با هالک وجود داشت پی ببرد تا بلکه بتواند از این طریق، صورت خود را که به خاطر پرتوهای گاما افتضاح شده بود، به حالت قبل بازگرداند.
گارگویل برای اینکه بتواند به بروس نسبت به همکاری کردن فشار بیاورد، به سراغ ریک جونز رفت و او را دستگیر کرد. گارگویل به بروس قول داد که اگر به او کمک کند، هر دوی آنها را آزاد خواهد کرد. همین ماجراها باعث شد تا ریک جونز خیلی زود تبدیل به دستیار بروس بنر بشود. آنها با یکدیگر سفر میکردند و در تلاش بودند تا با هم راهی برای کنترل خشم هالک را پیدا کنند. از آنجایی که تا این برهه زمانی هنوز بنر نتوانسته بود هالک را تحت کنترل خود بگیرد، ژنرال تادئوس راس که به تاندربولت هم معروف بود، او را بهعنوان یک تهدید بزرگ معرفی کرد. او تمام کارکنان ارتش را بسیج کرد تا تحت نظارت و دستور خودش، رد هالک را بزنند و در نهایت هم او را دستگیر کنند. ژنرال راس به افراد خود دستور داده بود که اگر لازم شد، حتی میتوانند هالک را نابود کنند.
بااینحال، بروس بنر در طی همین کش و قوسها توانست تا حدودی روی هویت هالک خود کنترل به دست بیاورد؛ آن هم با درمانهای پرتویی و تابشی و خیلی زود تبدیل به یکی از اعضای اصلی تیم اونجرز شد. بااینحال این موفقیت هم خیلی به طول نیانجامید و سوء تفاهمی که بین اعضای تیم به وجود آمد، باعث شد که هالک خیلی زود تیم انتقام جویان را ترک کند. بنر با تلاش زیاد بالاخره موفق شد که وضعیت خود را برای یک مدت طولانی مخفی نگه دارد اما این مورد هم خیلی طولانی نشد و او چه در قالب بنر و چه در قالب هالک سرگردان شد و بدون هیچ هدفی سراسر کشور را میگشت.
بااینحال، هالک خیلی زود علاقهی خود را نسبت به این فعالیتها از دست داد و شاهزاده آتلانتیس را ترک کرد تا خودش بهتنهایی با قویترین قهرمانان زمین مبارزه کند. درست در پایان همین خط داستانی بود که اعضای تیم انتقام جویان، قهرمان دوران جنگ جهانی دوم یعنی کاپیتان آمریکا را بهصورت کاملا یخزده پیدا کردند. در طی دورانی که بنر بدون هیچ هدفی میچرخید و سرگردان بود، به سراغ یکی از اعضای فامیل خود یعنی «جنیفر والترز» رفت که یکی از وکلای شهر لس آنجلس محسوب میشد. اما در طی همین مدت زمان ملاقات آنها، جنیفر توسط یکی از افراد جنایتکار بزرگ لس آنجلس به نام «نیکولاس ترسک» مورد اصابت گلوله قرار گرفت. او قصد داشت تا به این طریق، از یکی از افراد دزد خود به نام «لو مانکتون» محافظت کند؛ کسی که به خاطر یک ماجرای قتل، به دردسر افتاده بود.
تنها کاری که بروس بنر در آن زمان میتوانست انجام دهد، این بود که مقداری خون به او تزریق کند. به خاطر همین کار، جنیفر والترز هم تبدیل به یک شخصیت شبیه به هالک شد. او که مسیری ابرقهرمانی را در پیش گرفته بود، نام خود را شی-هالک گذاشت. مدت کمی بعد از این اتفاق، هالک توسط فردی به نام «دکتر لئونارد سمسون» که با لقب داک سمسون هم شناخته میشود، دستگیر شد. هر دوی آنها در همین ماجرا متوجه شدند تنها راهی که میتواند بنر را از هالک بودن درمان کند، این بود که جسم هر دوی آنها بهطور کامل جدا شود. به همین ترتیب بروس بنر در یک محفظهی خاص قرار گرفت که میتوانست سلولهایی را که مخصوص خودش بودند، از سلولهایی که به هالک تعلق داشتند و آلوده بودند، جدا کند.
هر دوی آنها، حالا که از یکدیگر جدا شده بودند، توانستند جسمهای منحصر به فردی را دریافت کنند و شخصیتهای مخصوص به خودشان را داشته باشند. اما خیلی زود مشخص شد که هالک، بدون ذهن بنر و همچنین چارچوبهای اخلاقی او، تبدیل به یک تهدید بسیار بزرگتر میشود. بنر خیلی زود یک تیم به نام «هالک باسترها» را تشکیل داد تا هالک را پیدا و متوقف کنند. در طی همین برهه زمانی بنر تصمیم گرفت تا از بتی راس درخواست ازدواج بکند.
پس از گذراندن حادثههایی، بنر و هالک را درون یک پایگاه گامایی قرار دادند و آنها را به زنجیر کشیدند تا یک وقت مزاحم کارشان نشوند. آنها بعد از قرار داده شدن در این محفظه خاص، مدام تغییر شکل میدادند و از یکی به دیگری تبدیل میشدند؛ هالک به بنر و برعکس. ماموران سازمان شیلد که اصلا دوست نداشتند به بنر آسیبی بزنند، تصمیم گرفتند که به هر راهی که شده، هالک را دوباره به همان محفظه حمامی بازگردانند.
در همین زمان ژنرال راس از دست اسکورت شیلدی خود فرار کرد. او در تلاش بود تا به هر طریقی که شده، آن محفظه بهخصوص را نابود کند تا بلکه به این طریق بتواند هالک را برای همیشه از بین ببرد. بااینحال، او توسط ریک جونز متوقف شد و در نهایت ماجرا بهگونهای پیش رفت که خود او به درون این محفظه حمامی پرتاب شد. زمانیکه این مخزن بالاخره ترکید و نابود شد، در کمال تعجب تمام افرادی که در آنجا حضور داشتند، هالک خاکستری خلق شد و از آن بیرون آمد. بعد از این ماجراها، بنر دیگر در ساعات تاریک شبانه روز تبدیل به هالک میشد و در ساعات روشنایی روز دوباره به همان شکل انسانی خود بازمیگشت. همانطور که انتظار میرفت، هر دوی آنها یعنی بروس و هالک بهتنهایی در تلاش بودند تا راهی را پیدا کنند که بتوانند از طریق آن دیگری را نابود کنند و خودشان برای همیشه کنترل جسم را در اختیار بگیرند.
از طرف دیگر، ریک جونز هم در طی درگیریاش با ژنرال راس به درون محفظه افتاده بود، تبدیل به یک موجود هالک مانند شد اما خیلی زود این مشکل او توسط لیدر درمان شد. بااینحال، پروسه درمان ریک جونز باعث شد تا یک ارتباط ذهنی بین این دو به وجود بیاید. لازم به ذکر است که ژنرال راس هم در همین برهه زمانی تقریبی به قتل رسید اما بدن او توسط لیدر ربوده شد؛ کسی که در اقدام بعدی به سراغ بتی راس بنر رفت و او را هم دزدید. به همین ترتیب، بروس بنر، ریک جونز و همچنین «کلی کوارترمین» بعد از اتحاد با یکدیگر، تلاش کردند تا بتی را پیدا و او را نجات دهند. آنها قصد داشتند تا در همین حین هم تمام بمبهای گامایی را که در اختیار دولت قرار داشت، نابود کنند. آنها به همین طریق توانستند تمام نقشههای لیدر را که قصد دزدیدن این بمبها را داشت، خراب کنند.
در همین حین، لیدر برای اینکه بتواند سرعت جستجوهای هالک برای پیدا کردن خودش را کاهش بدهد، تصمیم گرفت که بتی را بازگرداند. بتی در همین برهه زمانی آشکار کرد که باردار است. بااینحال، با وجود تمام تلاشهای بنر، جونز و کوارترمین، لیدر موفق شد که یک بمب گامایی را بدزدد. او بعد از ربودن این بمب، آن را در یک شهر کوچک آریزونایی به نام میدلتاون، منفجر کرد. به نظر میرسید که این اتفاق، باعث کشته شدن هالک شده است و همچنین چندین موجود رادیو اکتیوی را که حکم خدمتکاران لیدر را داشتند، خلق کرده است؛ خدمتکارانی که لیدر برای آنها نامهای راک، هات شات، جیل بیت و اوگرس را انتخاب کرده بود. اینگونه به نظر میرسید که لیدر علاوهبر تمام این کارها، فردی به نام «Redeemer» را هم احیا کرده است؛ کسی که به باور همه، مرده بود.
جنگ تکاملی:
بعد از اینکه فیکسیت یک مبارزه با شخصیت تینگ داشت، «بیست» به سراغ او رفت و از او خواست تا به تیم ابرقهرمانی انتقام جویان بپیوندد. او در ابتدا اصلا تمایلی به انجام این کار نداشت اما بعد متقاعد شد تا به آنها بپیوندد؛ آن هم زمانیکه اعضای تیم اونجرز به او قول دادند که بعد از آن ماجرا، دست از سر او برمیدارند. بیست و فیکسیت دوباره به کاپیتان آمریکا، فالکون، هرکول و یلو جکت پیوستند. اعضای اونجرز در تلاش بودند تا با کمک هم، تکامل عالی را نسبت به منفجر کردن یک «بمب ژنتیکی» متوقف کنند؛ همین اتفاق باعث میشد تا یک تکامل بزرگ اتفاق بیفتد. بعد از اینکه اعضای این تیم ابرقهرمانی به سمت پایگاه تکامل عالی حمله کردند (در واقع پایگاه او یک کشتی جنگی بود)، تکامل عالی به سرعت آنها را دستگیر کرد و بهراحتی آنها را به زندان انداخت.
اعضای تیم انتقام جویان بعد از فرار از آن زندان، تصمیم گرفتند تا از ماشین آلات خود تکامل عالی استفاده کنند تا هرکول را به «تکامل» برسانند. آنها قصد داشتند تا با انجام این حرکت، کاری کنند که هرکول و خود تیم، با دشمنشان برابر شوند. فیکسیت بعد از متوجه شدن از این نقشه، به سراغ دیگر اعضای اونجرز رفت و از آنها خواست تا او را بهجای هرکول به تکامل برسانند. او قصد داشت تا با انجام این کار، حتی بیشتر از قبل قدرت داشته باشد. بعد از اینکه اعضای تیم با نقشهی فیکسیت مخالفت کردند، او تصمیم گرفت که به تیم حمله کند. به همین ترتیب کاپیتان آمریکا تصمیم گرفت تا به سراغ خود تکامل عالی برود و او را نسبت به حضورشان خبردار کند. او امیدوار بود تا با انجام این کار، خود تکامل عالی دست به کار شود و به آنها در جهت متوقف کردن نقشه فیکسیت، کمک کند.
سگهای کوچک و بامزه از نقطه ضعفهای هالک محسوب میشود
بعد از اینکه خود تکامل عالی در آنجا ظاهر شد،یک پرتو پلاسمایی پر قدرت را به سمت فیکسیت پرتاب کرد؛ پرتویی که یک انسان معمولی را تبدیل به هیچ چیز میکرد و بهطور کامل او را از بین میبرد. فیکسیت که به سختی توسط آن پرتوی پرقدرت مورد آسیب قرار گرفته بود، کاملا به این آمادگی رسید تا تکامل عالی را با ضربههایش نابود کند. بالاخره این شخصیت شرور به این نتیجه رسید که تلاش و مبارزه کردن با فیکسیت تنها باعث ضعیف شدن خودش و عقب راندن او میشود. به همین دلیل تصمیم گرفت که از قدرتهای خود برای انتقال او، به حومه لاس وگاس استفاده کند. در همین حین، سایر اعضای تیم انتقام جویان توانستند تکامل عالی را شکست دهند؛ آن هم بدون اینکه کمکی از فیکسیت بگیرند. فیکسیت دوباره به سراغ برنگتی رفت تا برای او کار کند، این در حالی بود که اونجرز در کمال خوش قولی تصمیم گرفتند که خیانت فیکسیت را فراموش کنند و طبق حرفی که زده بودند، او را به حال خود رها کنند.
حملات آتلانتیس:
در این برهه زمانی، فیکسیت به یک پارک دریایی رفت و حتی با یک نهنگ هم کشتی گرفت. او بهدنبال پولی بود که آنها به برنگتی بدهکار بودند. در همین حین، فیکسیت متوجه شد که اتفاقات عجیبی در این موجودات دریایی رخ میدهد. این اتفاق باعث شد تا به این موضوع پی ببرد که آتلانتیسیها قصد دارند به سطح زمین حمله کنند و این رفتارهای عجیب حیوانات بخشی از این نقشه است. به همین ترتیب فیکسیت به اعضای اونجرز پیوست تا در مبارزه با آتلانتیسیهای مهاجم به آنها کمک کند. اما دوباره بلافاصله بعد از پایان یافتن مبارزه، او این تیم را ترک کرد.
شمارش معکوس:
بنر تحت عنوان و هویت بروس «بنکرافت» شغل یک نگهبان را در مرکز تحقیقات هستهای یوکا فلتز در اختیار گرفت. او قصد داشت تا به این طریق، از فاصلهای نزدیکتر بهدنبال یک درمان برای هالک بگردد. در همین برهه زمانی، او توسط «مد من» مسموم شد، آن هم درست چند لحظه پیش از اینکه آن مرکز تحقیقاتی توسط Abomination مورد حمله قرار بگیرد. هالک زمانیکه متوجه شد که فاکتورهای بهبودی او آنقدر قوی نیستند که با چنین سمی مبارزه کنند، فوقالعاده تعجب کرد. او مقابل Abomination ایستاد و تا حد زیادی به مبارزه با او پرداخت اما در نهایت او را به درون یک مخزن بزرگ زبالههای سمی انداخت و باعث شد تا او یک سری آسیبهای همیشگی به دست بیاورد. فاکتور بهبودی هالک بهگونهای است که به او این توانایی را میدهد تا زیر آب هم نفس بکشد…
اگر به داستان پر جزئیات هالک علاقمند هستید کتابهای کمیک بسیار خوبی از این داستان موجوده که میتویند خریداری و مطالعه کنید.
هالک به دکتر بنر و دکتر بنر به هالک:
بروس بنر بهعنوان یکی از بزرگترین و نابغهترین دانشمندان روی زمین به حساب میآید. گفته شده که «ذهن او آنقدر نابغه و درخشان است که اصلا نمیتوان با هیچ آزمون هوشی آن را اندازهگیری کرد». نورمن آزبورن، بروس بنر را بهعنوان چهارمین فرد برتر، در فهرست باهوشترین افراد زمین میداند. بنر در زمینههایی مانند زیست شناسی، شیمی، مهندسی، پزشکی، فیزیولوژی و فیزیک هستهای تخصص دارد. او با استفاده از همین اطلاعات و دانش توانسته یک نام مستعار هم با عنوان «بنر تک» برای خود ثبت کند؛ او از لحاظ تجهیزات و اطلاعات تکنولوژیکی دقیقا با تونی استراک و دکتر دووم براری میکند.
برخی از تکنولوژیها شامل یک میدان نیرو میشود که میتواند از او در برابر هر حملهای در سطح موجودات هالک مانند و یک تله پورتر، محافظت کند. تقریبا میتوان گفت که هالک از یک قدرت فیزیکی بی حد و حصر برخوردار است و کاملا به وضعیت احساسی او ارتباط دارد؛ بهخصوص به میزان خشم و عصبانیت او. این موضوع را میتواند با یکی از نظراتی که بارها و بارها تکرار شده، اثبات کرد «هالک هرچه عصبانیتر شود، قدرتمندتر میشود». موجود بسیار قدرتمند و کیهانیای به نام بیاندر یک بار فیزیولوژی هالک را مورد بررسی قرار داد و ادعا میکند که قدرت فیزیکی هالک «هیچ عنصر محدود کنندهای درون خود ندارد» و هیچ چیز برای آن محدودیت به وجود نمیآورد.
برخی اوقات اینگونه تصور میشود که قدرت هالک، توسط نفوذی که ناخودآگاه و ذهن بنر روی جسم وجود دارد، محدود میشود؛ زمانیکه جین گری از لحاظ روانی «بنر را خاموش کرده بود»، هالک آنقدر قدرتمند شد که شکل فیزیکی شخصیت شروری به نام «Onslaught» را شکست دهد و او را نابود کند. قدرت او به او اجازه میدهد تا به مدار پایین زمین برود یا در سرتاسر قارهها حرکت کند. علاوهبر این، او قدرت ابرانسانی هم دارد. اینگونه نشان داده شده که قرار گرفتن در معرض پرتوی گاما باعث شده که هالک قویتر از قبل بشود.
علاوهبر قدرت، دوام، فاکتور بازسازی و استقامت هالک به نسبت میزان خشم و عصبانیت او، افزایش پیدا میکند و هیچ محدودیتی ندارد. هالک در برابر هر آسیب و صدمهای مقاوم است. البته میزان این مقاومت در نسخههای مختلف تجسمهای این شخصیت متفاوت است. اما در کل میتوان گفت که او میتواند درجه حرارت خورشیدی، انفجارهای هستهای و اثرات نابودی سیارهها را بهراحتی تحمل کند. او اینگونه نشان داد که هم توانایی بازسازی و هم توانایی بهبود را در خود دارد؛ مانند رشد بافتهای مختلف که به او اجازه میدهد تا زیر آب هم نفس بکشد، برای مدت زمان خیلی طولانی بتواند بدون هیچ حفاظی در فضا زنده بماند و زمانیکه دچار آسیب شد، در کمتر از چند ثانیه زخمهای خود را درمان کند. بهطور مثال در یکی از موارد، یک نابودی کامل، بخش زیادی از توده بدن او را نابود کرده بود اما او توانست خود را بهبود ببخشد.
نسخه آینده هالک یعنی همان Maestro توانایی این را دارد که خودش را فقط به واسطه پودری که از خودش به جا مانده، بهطور کامل درمان کند. یکی از تاثیرات همین همین توانایی را میتوان طولانی شدن عمر او دانست. جالب است بدانید که او میتواند دربرابر هر کنترل روانی یا تغییر ناخواسته مقاومت کند. او با استفاده از پرتوها و تابشهای مختلف یا حتی جادوی سیاه، قدرتمندتر هم بشود. او میتواند با زور مشت خود و ضربههایش، راهش را از درون بعدهای فضایی یا زمانی باز کند و به نقاط مختلف برود. در نهایت شناخت کاراکتر هالک توی یکی دو روز نمیگنجه. پیشنهاد ما به شما اینه که حتما کتاب های کمیک استریپ رو بخونید تا روحتون جلا پیدا کنه و البته در کنارش هالک و رفقا رو بیشتر بشناسید.
اگر تا اینجای مطلب رو همراه ما بودید کاملا مشخصه که از هواداران این تیم و به خصوص هالک هستید. پس یادتون نره که عضو کلاب کیدونه(لینک) بشید تا در جریان اتفاقات و جوایز هیجانانگیز ما قرار بگیرید.
اینو یادتون باشه که کیدونه، داستانا رو میدونه 🙂